دفترچه‌ی برخط آقای سیب‌زمینی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

هر روز که نمی‌شه خودمو سرخ کنم

پنجشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۳ ب.ظ

لذت! اینقدر قشنگه که بعضیا عمیقا باور دارن که هدف زندگی لذته. من البته طرفدار این ایده نیستم. درسته که زندگی باید لذت داشته باشه اما هدف لذت نیست. مثه خیلی چیزای دیگه‌ای که تو زندگی باید باشن ولی هدف زندگی نیستن. سفر، عشق، خیال، آرامش و ...

 

غذا یکی از جذاب‌ترین لذت‌های زندگی منه. پرخور و چاق نیستم، حتی خوش غذا هم نیستم، خیلی چیزا هست که دوست ندارم، ولی عااااشق غذا‌م. به اوج می‌رسم با غذا :)) سیب‌زمینی سرخ کرده یکی از غذاهاییه که خیلی دوست دارم. البته برای من سیب‌زمینی سرخ کرده یه پیش‌غذا نیست، یه هویته! سیب‌زمینی بخشی از منه، هویت منه، حتی عشق منه، زندگی منه، سهم منه! با کچاپ، با پنیر چدار، با ادویه مخصوص دور میدون تجریش! خیلیا می‌پرسن که آدم اگه خودشو بخوره تموم می‌شه یا دو برابر می‌شه؟! من که همونم که بودم، هر بار یه گوشه‌ام رو سرخ می‌کنم و می‌خورم تغییری نمی‌کنم.

سرتون رو درد نیارم. می‌خواستم با سیب‌زمینی سرخ کرده مثال بزنم یهو دیدم عشقم هم سیب‌زمینیه، از نوع خانومش. بعد دیدم مثال خوبی نیست. حالا می‌فهمید چرا جلوتر. شما فرض کن کوبیده. آقا ایرانی‌ای هست کوبیده دوست نداشته باشه؟! به این سوی چراغ نه! نون سنگک تازه‌ی زیر کباب چرب شده و نارنج و پیاز و قطعه‌ای از بهشت. امااااا... همین کباب لذیذ رو شما یک هفته روز و شب بذار جلوی هم‌وطن. روز هشتم حاضره کاغذدیواری بخوره ولی کوبیده نخوره. غذای لذیذ هم حدی داره دیگه. حدش بگذزه خسته می‌شی. دل رو می‌زنه اصن. اینا لذتایین که ما با یه تناوب محدود دوسشون داریم. نه برای تکرار بیش از حد.

 

یه سری لذت دیگه داریم مثل شهربازی. خانوم‌سیب‌زمینی صحنه‌ی شهربازی رو خیلی زیبا چند سال پیش تصویر کرده. نمی‌تونم قشنگ‌تر بنویسم. ببینید:

"میدونی، من عاشق هیجانم و خب تو می‌ترسی! ترس که نه، حتما بدت میاد. شایدم چندشت می‌شه. نمیشه؟!

رنجر!! من می‌میرم براش. اعتراف می‌کنم که هر بار وقتی کامل برعکس می‌شه به غلط کردن می‌افتم و خدا و همه‌ی اون 124هزار پیامبرش رو قسم می‌دم که حتی شده برقا قطع شه، حداقل نبینم داره چه بلایی سرم میاد.

البته می‌تونه جالب باشه. همه له، خونننن، پاچیدهههه، مثل رب!"

تو پرانتز بگم که خانوم سیب‌زمینی مهربون‌ترین سیب‌زمینی دنیاس. این خون و رب رو خیلی تمرکز نکنید روش.

بعضی لذتا هم این‌طورین. قبل و بعد اون اتفاق لذت بخشه و حینش آرزو می‌کنی که کاش هیچ‌وقت به دنیا نیومده بودی!

 

خیلی لذتای دیگه هستن که حینشون لذت هست و بعدش غم داره. معمولا اون چیزایی که جامعه و دین و خانواده ناهنجار می‌دونن ولی لذت بخشه این‌شکلین. انگار که از بچگی تو مخ شما کارگذاشتن که این کار بده ولی خب دوسش دارید شما. اینه که انجام می‌دید و بعدش عذاب وجدان می‌گیرید. اینا فقط در لحظه‌ی لذت جذابن.

 

اما اما اما...

بعضی وقتا تو لحظه‌ای هستی که حس می‌کنی این لحظه رو برای قبل و حین و بعد هر لحظه‌ای از زندگیت و زندگی بعدیت و بعدیش می‌خوای. قشنگی این لحظه‌ها نه تکراری می‌شه نه دل رو می‌زنه. می‌تونم بگم اگه همچین لحظه‌ای رو تجربه کردید جزو معدود آدمای خوشبخت زمینید. 

چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم

ناگهان دل داد زد. دیوانه! من می‌بینمش...

حتما فکر می‌کنید عشق و فرد مورد خطاب، زمینی بوده و عشق فرازمینی هم فقط برا مولاناست. اشتباه می‌کنید تباها!

بله زمینی بوده، ولی از نوع سیب. سیب‌زمینی. حتما هم با سس کچاپ و پنیر تست. مطمئنم اینم بعد خوردنش نوشته در حالی که چشماشو بسته که بقیه سیب‌زمینی‌ها رو نبینه و از اونجا که بخشیشو خورده خب دلش خبر داره

 

دیروز از صبح تا عصر چشم به چشم، شونه به شونه، دست به دست، کنار خانوم‌ سیب‌زمینی بودم. حتی دلم نمی‌خواد اسمش رو بذارم لذت. ولی حسی بود که دلم می‌خواد هر روز و هر شبم رو پر کنه. بوی ناب سیب‌زمینی...

۹۹/۰۳/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰

نظرات  (۲)

۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۳۶ خانوم سیب زمینی.

همه ی اون لحظه هایی هست، که تو ماشین داریم میچرخیم و من برا خودم اهنگ میخونم، دیدی چقدر عادی به نظر میان؟ چقدر معمولین؟ من همه ی اون لحظه شارژم پره پره و از ته دلم احساس رهایی و شادی میکنم!

اون لحظه ها هست ‌که سرم رو شونته صدای قلبتو میشنوم از غم و شادی و آرامش پر میشم، غم اینکه بالاخره باید سرمو بردارم یکم دیگه، شادی اینکه هستی دیگه هنوز نرفتی و آرامش صدای قلبت که یه وقتا تند میشه یه وقتا آروم میشه و نمیزاره حوصله ی من سر بره‌.

اصن ولش کن‌. دوست دارم دیگه این لحظه ها و اون لحظه ها نداره.

پاسخ:
چیش عادیه؟ چیش معمولیه؟ بالاترین مرحله‌ی شوقم دیدن شوق توعه. وقتی صدات رو رها می‌کنی و بدون فکر کردن به این‌که چه نتی در میاد راحت می‌خونی... اصا وقتی میتونی مطمین شی کسی دوست داره که پیشت صداش رو ول‌ کنه و بخونه. بهت یه بار یه کادو دادم که صدام توش بود، ببین دیگه چقد دوست دارم عزییییزم :’)
۰۴ خرداد ۹۹ ، ۱۹:۳۴ خانوم سیب زمینی.

ینی نشد یه بار یکی بیاد تو اتاق ما و نگه این چیه؟ پلی کن منم گوش بدم! =))))))

 

پاسخ:
آبرومو نبرییییی =)))))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">